حقوق بشر به سبک آمریکا

ملتی که خود را ملت برتر کره زمین می‌داند، مقید به رعایت قوانین بین‌المللی نمی‌شود. از نگاه چنین ملتی، قوانین برای دیگر کشورهاست نه آمریکا.

سرویس جهان مشرق- کارنامه حقوق بشر آمریکا، کارنامه‌ای است بسیار سیاه و سرشار نقض حقوق انسانی ملت خود و دیگر کشورها. در طی ۲۴۱ سال از تشکیل آمریکا، این کشور یا لشکرکشی به کشورهای دیگر داشته، یا موجبات کودتا را فراهم نموده، و یا دیگران را تحت تحریم‌های ناجوانمردانه سخت قرار داده است. در هر رویکرد هم، سیل خون و جنایت سرازیر شده و اثار بسیار مخربی را از خود بر جای گذاشته است. هدف غایی آمریکا، پیروی از دکترین «جان اُو سالیوان» است که حصول امپراتوری را در تصرف‌جویی بیشتر می‌دید. اکنون، در عصر کنونی، بزرگ‌ترین مدعی حقوق بشر و در عین حال بزرگ‌ترین ناقض آن، تصمیم دارد که با فتح اذهان به جای فتح زمین، امپراتوری موعود خود را تحقق بخشد. با انتقال و تزریق مفهوم «آمریکای یگانه و ناجی» به ذهن ملل دیگر.

«رابرت فانتینا» پژوهشگر و فعال صلح و عدالت اجتماعی که اخیرا در همایش بین‌المللی «ایالات‌متحده، حقوق بشر و گفتمان سلطه» در تهران شرکت کرده بود، در تحلیل بسیط و کامل‌تر خود از وضعیت حقوق بشر در آمریکا، در پایگاه تحلیلی «آمریکن هرالد تریبیون» نوشت:

وقتی از حقوق بشر سخن می‌گوییم، باید ابتدا ببینیم چه معنایی دارد. بیانیه جهانی حقوق بشر در دهم دسامبر ۱۹۴۸ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در پاریس اعلام شد و ۴۸ کشور از جمله آمریکا آن را تصویب کردند. در این بیانیه اصول حقوق بشر با جزئیات قید شده است که باید در سطح بین الملل از آنها حمایت کرد.

قانون اساسی آمریکا سخن از حق آزادی، کرامت، حق زندگی و حقوق مدنی، و امنیت فردی کرده و چیزهایی چون برده‌داری در همه اشکال، بازداشت یا تبعید خودسرانه، محروم‌سازی خودسرانه یک نفر از ملیت‌اش، و محروم‌سازی خودسرانه یک نفر از دارایی‌اش را ممنوع دانسته است. این در حالی است که به هیچکدام از آنها عمل نمی‌شود.

آمریکا خود را به عنوان مهد آزادی و حقوق بشر و مدافع آنها در جهان معرفی می‌کند و این چیزی است که مردم دنیا خلاف آن را شاهد هستند. در اینجا به شواهد مستدل و مستند بسیاری اشاره خواهم کرد:

سیاست خارجی

آمریکا هر گونه ظلم و شکنجه علیه بشریت را محکوم می‌کند و در نمایش تکراری خود در سال ۲۰۱۴، عمل بریدن سر توسط داعش را محکوم کرد و این در حالی است که در آگوست ۲۰۱۴، ۲۲ فقره اعدام در عربستان سعودی انجام گرفت که ۸ مورد آن مربوط به قطع سر بود. چندی بعد جان کری یک دیدار رسمی از مقامات آل سعود به عمل آورد و به هیچ وجه به موضوع اعدام‌ها و قطع سرها اشاره نکرد. آمریکا پیوسته روابط دیپلماتیک عمیقی به آل سعود داشته و با این در حالی است که ویکی لیکس یک بار در افشاگری خود به ایمیل هیلاری کلینتون پرداخت که در آن، عربستان را حامی اصلی القاعده و طالبان دانسته بود.

در اینجا به گزارشی که گلوبال ریسرچ در مورد ماهیت داعش نوشت اشاره می‌کنم: «وقتی امریکا به عراق حمله کرد، حکومت سکولار صدام حسین نابود شد. سپس یک حکومت شیعه بر راس کار آمد. سنی‌ها ساز مخالف زدند و دو دستگی فرقه‌ای به وجود آمد. درست همان چیزی که آمریکایی‌ها می‌خواستند. تفرقه و راه افتادن حمام خون. ریشه‌های داعش را باید در این برنامه آمریکا دید».

یا مگر می‌شود سخنان «کوین برت» تحلیلگر برجسته آمریکایی در گفتگو با پرس تی‌وی را فراموش کرد که گفت: «داعش زاییده دستان آمریکاست. آمریکا، تروریسم را در خاورمیانه راه انداخته است اما به سبک جنگ سرد. آمریکا، داعش را ساخت تا رژیم را در سوریه تغییر دهد و بدین ترتیب، با ایجاد تنش‌های فرقه‌ای، اوضاع را کاملا در این منطقه به دست گیرد».

همچنین، «سیماس میلن» معاون سردبیر روزنامه گاردین در این مورد نوشت: «داعش همان فرزند آمریکاست. این گروه تروریستی را ساخت تا سنی‌ها در مقابل شیعیان قرار دهد. آمریکا به خوبی می‌دانست که عراق و سوریه دچار بحرانی چند ساله و بزرگ می‌شوند و در این میان چند صد هزار نفر جان خود را از دست می‌دهند اما از نظر نخبگان آمریکایی‌، همه اینها به ایجاد تفرقه بزرگ بین شیعه و سنی که آتش دامان منطقه را بگیرد و اهداف آمریکا را تامین کند، می‌ارزید».

«گاریکای چنگو» -پژوهشگر دانشگاه هاروارد- در سپتامبر ۲۰۱۴ اعلام کرد که برنامه خلق داعش در آمریکا طراحی شد تا با تسلط این گروه بر خاورمیانه نفت‌خیز، عملا کنترل ایران در منطقه بشدت کاسته شود. حتی خود «جوی بایدن» قائم مقام اوباما در اکتبر ۲۰۱۴ در سخنرانی خود در دانشگاه هاوارد اذعان کرد که سه کشور عربستان، امارات متحده عربی، و ترکیه کاملا خواهان سقوط دولت اسد و شروع یک جنگ‌ نیابتی تمام‌عیار بین شیعه و سنی بودند. داعش و مابقی گروه‌های مخالف اسد، ۲ مار از یک آستین بودند که هیچگاه یکدیگر را نیش نمی‌زدند و تمامی هدفشان مسموم کردن بشار اسد بود.

چرا به اعترافات «تولسی گابارد» نماینده کنگره از هاوایی توجه نکنیم که سازمان سیا را مسئول انتقال پول و سلاح از عربستان سعودی، ترکیه، و قطر در چند سال اخیر به خاک سوریه دانست. خانم گابارد در در سال ۲۰۱۵ به سوریه رفت و وقتی بازگشت، این جمله را گفت: «این دیوانگی باید تمام شود. ما باید دست از مسلح‌کردن تروریست‌ها برداریم». وی، وقتی از خاطرات‌اش در سوریه تعریف می‌کرد، در جایی گفت: «وقتی در سوریه بودم، حکایت‌های بسیار تلخی از زندگی مردم بی‌گناهی را به عین دیدم که عامل‌اش تروریست‌ها بودند. در آن میان، ۲ سوال میخکوب‌ام کرد: چرا آمریکا با حمایت از گروه‌های تروریستی می‌خواهد میهن ما را نابود کند؟ چرا وقتی القاعده به آمریکا حمله کرده است و ما هیچگاه به هیچ کشوری حمله نکرده‌ایم، آمریکا به ما حمله می‌کند؟ در چشمانشان نگاه شرم‌گونه‌ای می‌کردم و پاسخی نداشتم که به آنها بدهم».

گابارد در سوریه

مگر می‌توان گزارش‌های پنتاگون در مورد تخریب مواضع داعش که به ادعای این سازمان در حالت دفاعی (!) قرار داشته را فراموش کرد؟ درست در همین رابطه، «الکس کین» در پایگاه معتبر «آلترنت» نوشت: همین وسایل نقلیه زرهی و تفنگ‌های توپخانه که پنتاگون سنگ‌اش را به سینه می‌زند، از جیب مالیات‌دهندگان آمریکایی تامین شده است.

در طی ۱۳ سال تئاتر مضحک اصطلاحا «مبارزه آمریکا با تروریسم (!)»، برای هر یک ساعت تقویت و حمایت تروریسم، ۱۴ میلیون دلار هزینه از جیب مالیات‌دهندگان آمریکایی رفته است. این یک هزینه سرسام‌آور است. شرکای منطقه‌ای‌ آمریکا به دنبال پیروزی بوده‌اند و آمریکا به دنبال چیز دیگر. آمریکا، بزرگ‌ترین تولیدکننده اسلحه در جهان است و بسیاری از مشتریان‌اش تروریست‌ها و کشورهای حامی تروریسم هستند. پس، به هیچ وجه مایل نیست بازار بکر و عالی فروش سلاح را از دست بدهد.

در مارس ۲۰۱۵، «لس آنجلس تایمز» در گزارشی آورد: «شبه‌نظامیان مورد حمایت آمریکا اکنون در شهر حلب و مرز ترکیه به جان هم افتاده‌اند و سهم بیشتر خود را می‌خواهند». پس تا زمانی که تولیدکنندگان سلاح در آمریکا خرسند هستند، آوارگی یک سوم مردم سوریه برای آمریکا چه اهمیتی دارد؟ مرگ نیم میلیون انسان بی‌گناه در سوریه برای آمریکا چه اهمیتی دارد؟ دقیقا همان سال بود که فروش نظامی خارجی آمریکا رکوردها را جابجا کرد و به مرز ۴۶ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار رسید.

این اصلا اغراق نیست که بگوییم سیاست آمریکا حول خاورمیانه بر دو محور اصلی می‌گردد: نفت و اسراییل. حمله به عراق در راستای نفت بود و ایجاد بحران در سوریه، حمایت از تروریسم، و تحریم‌های متعدد علیه ایران در راستای اسراییل. اگر سوریه هدف قرار داد شد برای این بود که دست حماس در اراضی اشغالی فلسطین و دست حزب‌الله لبنان در سوریه قطع شود و هدف یگانه قدرت منطقه که از نظر آمریکایی‌ها فقط باید اسراییل باشد حاصل گردد.

در سال ۲۰۰۳، وقتی «هانس بلیکس» رییس وقت آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای (IAEA) در حال تفتیش عراق برای یافتن سلاح‌های کشتار جمعی بود، قبل از اینکه کار وی به پایان برسد، دولت بوش به وی و گروه‌اش دستور به تخلیه سریع عراق داد و سپس حمله گسترده خود را آغاز کرد. مردم عراق که پیشتر از صدام حسین زخم‌ها خورده بودند، این بار تحت آماج حملات آمریکایی‌ها قرار گرفته و صدها هزاران نفر از آنها کشته‌ شدند. ۴ سال بعد، ترکیه قصد برخورد با کردهای اپوزیسیون در مجاورت مرز عراق را کرد. «شان مک‌کورمک» سخنگوی وقت وزارت خارجه آمریکا، به دولت وقت ترکیه پیشنهاد داد که با گفتمان مشکل را حل کند. این در حالی است که گفتمان اصولا در ادبیات خود آمریکایی‌ها جایی نداشت چرا که در حالی که سربازان خود را شهید می‌دانستند، مردم عراق که از خود در مقابل تجاوز خارجی دفاع می‌کردند را تروریست می‌خواندند.

هانس بلیکس

سیاست داخلی

یکی دیگر از بندهای بیانیه حقوق بشر آمده که اراده مردم اساس قدرت دولت‌هاست. اکنون در آمریکا بحث به شدت بر سر دخالت احتمالی روسیه در انتخابات آمریکا قوت گرفته است. سناتور «جان مک‌کین» دخالت روسیه را تهدید بزرگ برای دموکراسی آمریکایی خوانده و «هیلاری کلینتون» نیز آن را حقیقتی سخت برای باور دانسته است. در اینجا باید گفت با عنایت به نظام سیاسی آمریکا، دخالت هیچ کشوری در انتخابات این کشور به غیر از خودش امکانپذیر نیست. یعنی وقتی فقط آمریکا بخواهد کسی را متهم کند، این امکانپذیر می‌شود.

خوب به یاد دارم وقتی که در سال ۲۰۰۶ انتخابات در فلسطین برگزار شد و حماس در اوج سلامت انتخابات به قدرت رسید، در آن زمان هیلاری کلینتون که یک سناتور بود گفت: «اصلا چرا باید بگذاریم فلسطینی‌ها انتخابات برگزار کنند؟ و اگر قرار است انتخاباتی برگزار شود باید فقط در شرایطی رخ دهد که مطمئن باشیم فرد دلخواهمان پیروز می‌شود». حالاست که هیلاری باید پاسخ دهد که چطور است که از نظر ایشان آمریکایی‌ها توان تعیین کاندیدای مورد علاقه خود در هر جای دنیا را دارند اما در خانه خود عاجز از این امر هستند و روسیه می‌آید و کاندیدای مورد نظر خودش را به پیروزی می‌رساند؟   

وقتی حماس به پیروزی رسید، آمریکایی‌ها به قدری خشمگین بودند که «جورج دابلیو بوش» دستور وضع تحریم‌های شدید علیه فلسطینیان را صادر کرد. «نوآم چامسکی» تاریخ‌شناس، فعال سیاسی، و منتقد نظام سیاسی آمریکا در این رابطه نوشت: «شما اجازه ندارید که به طریق دیگر رای بدهید. این مفهوم ما از دموکراسی است. دموکراسی تا زمانی خوب است که ما [آمریکا] بگوییم که چه کنید. اما گر به کسی که ما نپسندیم رای بدهید آن وقت دیگر دموکراسی نیست».

سیاست داخلی آمریکا اینگونه است که در سال ۲۰۱۵، زندگینامه «کریس کایل» نیروی ارتش آمریکا که با کشتن دست کم ۱۶۰ نفر شامل زن و کودک بی‌پناه، کشتار جمعی در عراق صورت داد را تبدیل به فیلم کرد و به عنوان قهرمان ملی به اکران عمومی گذاشت. او، آنقدر انسان کشته بود که به «شیطان رمادی» معروف شد. حالا تصور کنید که ویتنام، فلسطین، عراق، یمن، و وسوریه که آمریکا به آنها تجاوز کرده است، فیلمی در مورد یک قهرمان ملی بسازند که ۱۶۰ نفر را می‌کشد. آنها در حالیکه هدف تجاوز آمریکا هستند حتی نمی‌توانند در صورت فرض چنین قهرمانی را در سینمای خود داشته باشند و این در حالی است که آمریکا یک جانی نظامی که به خاک کشور دیگر تجاوز کرده و مردم بی‌گناه آنجا را می‌کشد را تبدیل به قهرمان ملی می‌کند و به او می‌بالد و به خورد مردم کشورش می‌دهد. چطور است که کشتارهای آمریکا دفاع از حقوق بشر است اما اقدامات دیگر کشورها جنایت محسوب می‌شود؟

«کریس کایل»

سپاه پاسداران ایران حتی سابقه یک حمله به کشور دیگر را در کارنامه خود ندارد و وظیفه‌اش دفاع از حدود و صغور مرزی و جان و مال مردم کشورش است. این در حالی است که ارتش آمریکا مسئول کنترل فواید کاپیتالیسم آمریکاست که شامل سرنگون کردن نظام‌هایی است که روحیه ضد آمریکایی دارند و یا بهره‌برداری از کشورهایی که دارای منابع طبیعی بکر برای آمریکا هستند.

آمریکا در قانون اساسی خود سخن از اراده مردم برای بقای نظام به میان می‌آورد. فقط به عنوان یک مثال واقعی، آمریکا در دهه ۱۹۷۰ مجموعا ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار (معادل تقریبا ۳۶ میلیون دلار امروز) از طریق سازمان CIA خرج براندازی دولت «سالوادور آلنده» رییس جمهور منتخب مردم در شیلی کرد و با جایگزینی یک دیکتاتور جانی به نام «آگوستو پینوشه» به ۴۱ سال دموکراسی این کشور پایان داد. چطور است که خرابکاری در نظام‌های قانونی کشورهای دیگر دخالت نیست اما در حالی که هیچ مدرکی دال بر دخالت روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا وجود ندارد، فریاد آمریکایی‌ها بلند شده که روسیه در انتخابات آنها تاثیرگذاری و دخالت کرده است؟

محاصره کاخ ریاست جمهوری شیلی در کودتای ۱۹۷۳ به رهبری ژنرال «پینوشه» سرکرده آمریکا

زندان‌ گوانتانامو و انواع شکنجه که حتی «دامین ام کورستی» یکی از بزرگ‌ترین شکنجه‌گران آمریکایی را هم به اعتراف کشاند غیر قابل فراموشی است. این شخص که به «سلطان شکنجه» و «هیولا» در میان شکنجه‌گران گوانتانامو و پایگاه‌های نظامی آمریکا در افغانستان مشهور است، نهایتا لب به اعتراف گشود و ۱۰ سال حبس و شکنجه «عمر خدر» نوجوان ۱۵ ساله افغانی را یکی از بدترین انواع برخورد با یک متهم دانست.

«دامین ام کورستی» یکی از بزرگ‌ترین شکنجه‌گران تاریخ آمریکا ملقب به «سلطان شکنجه»

«عمر خدر» که از ۱۵ سالگی تا ۲۵ سالگی در گوآنتانامو تحت شکنجه شدید آمریکایی‌ها بود و دست آخر هم اتهامات‌اش اثبات نشد

در سال ۱۹۹۹، «آمادو دیالو» در حالی که سعی می‌کرد کارت شناسایی خود را از جیب‌اش در بیاورد تا به پلیس نشان دهد، ۴۱ بار هدف شلیک گلوله قرار گرفت. پس از مراحل دادگاهی، هر ۴ مامور قاتل این شخص بی‌گناه و حین انجام وظیفه تشخیص داده شده و تبرئه گشتند. از همین‌جا بود که قتل سیاه‌پوستان توسط پلیس آمریکا تبدیل به یک اپیدمی روزانه شد. شدت افزایش قتل سیاه‌پوستان توسط پلیس رشد چشمگیری داشته و نکته جالب اینکه اخیرا دیگر پلیس‌ ضارب، دادگاهی هم نمی‌شود.

از «فیلاندو کاستیل» ۳۲ ساله و «اسلاویل اسمیت» ۲۳ ساله بگیرید تا «مایکل براون» ۱۸ ساله و «اریک گارنر» ۴۴ ساله که همه کاملا نامصفانه به دست پلیس کشته شدند و غوغایی در میان سیاهان آمریکایی به نام جنبش «زندگی سیاهان اهمیت دارد» به راه افتاد اما کجا بود گوش شنوا؟ حتی چندی بعد، «تمیر رایس» ۱۲ ساله به خاطر داشتن یک تفنگ اسباب‌بازی در دست، توسط مامور پلیس کشته شد و هیچ‌ دادگاهی هم تشکیل نشد.

«تمیر رایس» که ۱۲ سال بیش نداشت و فقط به خاطر گرفتن تفنگ اسباب بازی در دست، کشته شد

در آمریکا، حقوق بشر به این صورت است که اگر یک سیاه‌پوست مرتکب یک جرم شود، دزد و جانی است و اگر مسلمان مرتکب جرمی شود، تروریست است. اما در مورد یک سفیدپوست آمریکایی یا یک اروپایی اینگونه نیست. اگر جرمی مرتکب شود، می‌گویند از نظر فکری و روانی دچار مشکل بوده است و باید برای بازگشت به حال مساعد و به جامعه، به او کمک کرد.

در همین آمریکا، روزانه ۵۰۰ هزار نفر سرپناه ندارند و زیر پل‌ها و معابر می‌خوابند. از این تعداد، ۸ درصد کهنه سربازانی هستند که عمال جنایت‌های آمریکا در گذشته بودند. آمریکا حتی به آنها هم رحم نکرده است. علت اینکه این افراد در خیابان‌ها زندگی می‌کنند این است که در اثر تجربه جنگ‌هایی که داشتند، اسیر خشونت داخلی و عدم توانایی برای انجام یک شغل شدند و لذا حکومت آمریکا ترجیح داده که آنها در همان خیابان‌ها زندگی کنند و موجب دردسر نشوند. آنها هم در خیابان‌ها یا پرچم می‌فروشند و یا گدایی می‌کنند.

سطح فقر در آمریکا به حد مضحکی پایین است. برای یک خانواده ۴ نفره، خط فقر درآمد ۲۴ هزار و ۶۰۰ دلار در سال است. طبق گزارش موسسه سیاست‌های اقتصادی آمریکا در سال ۲۰۱۵، میانگین در آمد لازم برای خانواده‌های ۴ نفره در شهری مثل شهر «موریستون» ایالت تنسی ۴۹ هزار دلار و ۱۱۴ سنت و در مقایسه با آن، این میانگین در واشینگتن باید ۱۰۶ هزار دلار و ۴۹۳ سنت است. خانواده ۴ نفره در شهر «دموین» آیووا نیز باید سالیانه ۶۳ هزار دلار و ۷۴۱ سنت در آمد داشته باشد. این یعنی اینکه طبق این گزارش خط فقر باید ۴۹ هزار دلار باشد اما چیزی که دولت آمریکا اعلام کرده ۲۴ هزار دلار است. بدین ترتیب، می‌توان نتیجه گرفت که دولت‌های آمریکا سعی در پنهان کردن آمار واقعی فقرای این کشور دارند.

تصاویر خود گویای همه چیز است

چیزی که مشخص است این است که آمریکا صاحب طولانی‌ترین سیاهه از جنایات در تاریخ بشری است و همه این‌ها در لوای اندیشه‌ای به نام «یگانه بودن در جهان» صورت گرفته است. تمامی هم و غم آمریکا انتقال این مفهوم به ملل دیگر است. آمریکایی‌ها به واقع خود را برترین مردم جهان می‌دانند. سخنان سناتور «تد کروز» مبنی بر برخورداری شوروی سابق از رحمت استثنایی بودن آمریکا و آزاد شدن میلیون‌ها انسان پس از فروپاشی و عدم وجود ملتی به نام فلسطین موید همین وضعیت است. سخنان سناتور «مارکو روبیو» در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا که آمریکایی‌ها را بزرگ‌ترین و برترین ملت تاریخ بشریت خواند و خواستار تعمیم این مفهوم به همه کودکان آمریکایی و ملل دیگر جهان شد را باید موید همین قضیه دانست. سخنان سناتور «لیندسی گراهام» در زمانی که می‌خواست کاندیدای ریاست جمهوری شود را باید موید همین امر دانست: «من می‌خواهم به کاخ سفید راه یابم تا یگانگی آمریکا را به جهان نشان دهم. اثبات کنم که آمریکا پیوسته رهبر است و تنها امید برای جهان امن و آزاد».

نمونه‌ای از تبلیغات در مورد مفهوم «استثنا بودن» آمریکا

مفهوم «یگانه بودن» یا «استثنا بودن» آمریکا، مفهومی بسیار خطرناک است که در سال ۱۸۴۵ توسط «جان اُو سالیوان» یکی از تئوریسین‌های برجسته تاریخ آمریکا خلق شد. او معتقد بود که تا زمانی که حتی یک وجب از خاک آمریکای شمالی توسط آمریکایی‌ها تصرف نشود، امپراتوری آمریکا شکل نخواهد گرفت. همین تفکر به نسل‌های بعدی حکومت در آمریکا این باور را بخشید که حکم الهی برای تصرف ملل دیگر و تعیین سرنوشت برای آنان دارند. به هیچ وجه نمی‌توان فراموش کرد که آمریکایی‌ها در طول این سال‌ها بخش‌های قابل‌توجهی از خاک مکزیک را ضمیمه خود کرده‌اند. همچنین در سال ۱۸۱۲ به امید تصرف کانادا به این کشور حمله کردند که موفق نبودند.

تصویری که مفهوم و تفکر «استثنا بودن» یا «یگانه بودن» آمریکا را به سخره می‌گیرد و این سوال را مطرح می‌کند که آمریکایی‌ها با این لیست افتخارات (!) چگونه می‌توانند خود را برترین ملت تاریخ بدانند: «بزرگ‌ترین کشور در دستمزدهای نابرابر»؛ «دارای بالاترین نرخ فقر»؛ «دارای بیشترین تعداد کودکان فقر»؛ «دارای بدترین وضعیت زندگی برای کودکان»؛ «دارای پایین‌ترین سطح تحرک اجتماعی»؛ «دارای بیشترین هزینه‌های مراقبت سلامت»؛ «دارای بالاترین نرخ مرگ و میر نوزادان»؛ «دارای بالاترین نرخ چاقی»؛ «دارای بالاترین نرخ استفاده از داروهای ضد افسردگی»؛ «دارای کوتاه‌ترین دوره امید به زندگی در بدو تولد»؛ «بزرگترین منتشرکننده گاز کربن»؛ «دارای بدترین وضعیت برابری جنسیتی»؛ «دارای بالاترین هزینه نظامی»؛ «دارای بیشترین میزان فروش سلاح»؛ «دارای بالاترین نرخ زندانی کردن»؛ و «دارای بالاترین مقدار قتل و کشتار». / منبع: «پالیتیکامنتز»

کاریکاتوری که در آن به تفوق قدرت روسیه بر آمریکا در عرصه سیاست خارجی و خرد شدن مفهوم «یگانه بودن» آمریکا اشاره دارد / پوتین خطاب به اوباما: «دوباره بگو! آمریکا استثنا نیست».

پس پیداست که ملتی که خود را ملت برتر کره زمین می‌داند، مقید به رعایت قوانین بین‌المللی نمی‌شود. از نگاه اینچنین ملتی، قوانین برای دیگر کشورهاست نه آمریکای قدرتمند. این آمریکاست: کشوری که فقط به ادعای خودش ناجی و مدافع حقوق بشر و صلح است. همین ریا برای جامعه بین‌المللی بسیار خطرناک است. اگرچه گروه‌های ذی‌نفع و و ابسته به آمریکا چه در داخل و چه در خارج این کشور به شدت صدای دادخواهی مخالفان آمریکا را خفه کرده‌اند اما ریا و نمایش مضحک را عمری ابدی نیست و با پایان آن، زمین بار دیگر نفس خواهد کشید.


منابع:

http://ahtribune.com/human-rights/american-human-rights/۱۷۶۰-double-standards.html

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • رضا از اهواز IR ۱۳:۱۰ - ۱۳۹۶/۰۵/۱۶
    31 4
    انوقت فیلم های هالیود رو ببینید..... همش تو سواحل مرفه شمال آمریکا هستن ! اصلا کسی خبر نداره که 50 میلیون آمریکایی هر روز تو صف دریافت سوپ هستند ! بعد مقایسه کنید با فیلم های تماما سیاه ایرانی ......
  • IR ۱۶:۰۱ - ۱۳۹۶/۰۵/۱۶
    5 6
    در اکثر ایالت های آمریکا میزان متوسط در آمد بالاتر از همان رقم خط فقر است. اینکه دولت گفته خط فقر ۲۴ هزار دلار است و دیگری گفته ۴۰ هزار دلار درست، ولی آیا به ان معنا است که خانوارها این میزان درآمد دارند? در ضمن آن صحنه استقلال پنالتی نبود چون قبلش آفساید بود.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس